قیافه خندان پونه گرجی که تازه چند روز پیش عقد کرده مدام جلو چش و اون خنده قشنگش تو عکس رو نمیتونم فراموش کنم.همش به این فکر میکنم که چند روز پیش چقدر خوشحال بودن و احتمالا احساس میکردن خوشبخت ترین آدم های روی زمین هستند.

چقدر دیروز از شنیدن این خبر حالم بد شد.

دیشب با اینکه خیلی خسته بودم و خوابم می اومد اما نمیتونستم بخوابم.کلی با همسرم در موردش حرف زدیم و اینکه چقدر فاصله مون تا مرگ کمه و چقدر مفت و راحت همه چیز تموم میشه و بیشتر دلمون گرفت.یکی از کشته شده ها همکلاسش بود.خودش و همسرش هر دوتاشون تو کانادا استاد دانشگاه بودن.

اینکه خیلی از مسافرهای اون هواپیما جوان،تحصیلکرده،نخبه و موفق بودن دردناک بودن قضیه رو ده برابر میکنه.امیدوارم روحشون شاد باشه و خدا به خانواده هاشون صبر بده.این یک هفته چقدر سخت و تلخ بود.چقدر در نگرانی و ناراحتی گذشت.

 

 

یکی دو هفته پیش رفتم یه پالتو خیلی قشنگ و یه جفت پوتین خریدم اما از یه پالتو و پوتین دیگه هم خیلی خیلی خوشم اومد و با دو دلی زیادی مجبور به انتخاب شدم.بعد به شوخی هی به همسرم میگفتم بیا اون دو تای دیگه رو هم بخریم و همسرمم میگفت نه دیگه پر رو نشو،حالا سال بعد هم باز میخری.

امروز صبح همین که چشم باز کردیم اولین چیزی که گفت این بود که بیا امروز  بریم اون پالتو و پوتین رو بخریم.میترسم یه روز دیگه نباشی و من همش تا آخر عمر غصه میخورم که دلش فلان چیزو میخواست و براش نخریدم و از غصه دق میکنم.

من

پالتو و پوتین

نمیدونستم انقدر لطیف و دل نازکه.

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

محیاطب خندونک حسام فرهنگی قوچانی Marissa مبل زیبا صدا بلاگ کتابخانه عمومی آیت الله کاشانی شهرستان ماکو Bhanu شرکت بازسازي ساختمان