پسر یکی از فامیلهامون یکی دو هفته دیگه عروسیشه و دیشب مادر پسره باهام تماس گرفت که واسه مراسم بازدید جهیزیه عروسش دعوتم کنه.منم گفتم ممنون که باهام تماس گرفتید.زحمت کشیدید ولی راستش من مراسم جهیزیه هیچکس نرفتم و از این به بعد هم نمیرم.کلا اینجور مراسم ها نمیرم.

بعد از دیشب هی نگران اینم که ناراحت نشده باشن،حرف و حدیث درنیارن(اخه خیلی حساسن)

ولی الان با خودم فکر میکنم میگم وقتی من معتقدم یه کاری غلطه و نباید انجامش داد باید پای اعتقادم و عواقبش هم بایستم و اهمیت ندم که چی پیش میاد.نه که به خاطر اینکه کسی ناراحت نشه من هم خودمو قاطی این جریانهای مسخره کنم.

خدایی خیلی کار مسخره و احمقانه ایه.آخه به مردم چه ربطی داره دو نفر جوون اول زندگیشون چی دارن و چی ندارن.همین رسم های غلطه که انقد به سرک کشیدن و فضولی کردن تو زندگی دیگران دامن میزنه.

همیشه با خودم فکر میکردم ما جوون ترها باید کاری کنیم که این رسم های غلط از بین برن.ولی با دیدن عکسهای تو اینستا که احتمالا همه تون دیدید،دیگه هیچ امیدی ندارم.تنها کاری که میتونم بکنم شرکت نکردن تو مراسمهای مسخره ای مثل بازدید از جهیزیه و سیسمونیه و اینجوری لااقل به شخصیت خودم احترام بذارم.

یه چیز خیلی مسخره تری هم در مورد این مراسمها بگم،یه بار تعریف میکردن که رفتن مراسم جهیزیه یکی از فامیلهامون.بعد یکی از خواهر های عروس یه لیست بلند بالایی آورده و دونه به دونه با صدای بلند میخونده:ست چند تکه قابلمه مارک فلان،سرویس قاشق و چنگال مارک بهمان.

بعد هر کدوم از اینها رو هم که میخوندن حضار باید کف میزدن.

آه خدای من.آدم واقعا باورش نمیشه تو قرن بیست و یکه.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Teddy طرح های توجیهی دانلود بهترین آهنگهای خوانندگان معروف ایرانی وبلاگ علمی، آموزشی، و پژوهشی دکتر حسن خانی ورزش و لوازم اسپایس چت هک شد توسط علی هکر و فیلتر شد و مسدود شد هشدار بیمه جو برگزار کننده تورهاي کوير تارنمای شخصی بهزاد هوشنگی پرورش بلدرچين