امروز یه سوتی خیلی وحشتناک و مضحک دادم.با همسرم داشتیم در مورد هنرمندهایی که فوت شدن حرف میزدیم که یهو پرسید راستی جمشید مشایخی هم فوت کرد؟گفتم آره بابااااا.چطور یادت نیست؟

بعد گفت از هم دوره ای های اون الان علی نصیریان مونده و محمد علی کشاورز.گفتم نه بابا محمد علی کشاورز هم فوت کرده.گفت نه زنده س.منم اصرااااار که نه فوت کرده.مگه بابای لیلی رشیدی رو نمیگی؟خب باباش فوت کرده دیگه.

نمیدونم چرااااااااااااا و به چه علتتتتتت مغزم با من اینکارو میکنه؟چرا آخه؟؟؟؟

ای مغز چرا با من اینگونه میکنی واقعا؟مشکلت با من چیه؟

یعنی هر چند وقت یکبار یه دونه از این سوتی ها میدم ولی این یکی دیگه واقعا نوبر بود.بماند که همسرم چقدر خندید و دستم انداخت و آخرشم گفت آخه چطور ممکنه محمد علی کشاورز بابای لیلی رشیدی باشه؟؟عزیزم قبل از اینکه حرف بزنی چند ثانیه فکر کن.

خلاصه که خدا هیچ کس رو اینجوری ضایع نکنه.من که با خاک یکسان شدم.

نمیدونم واقعا چرا بعضی اوقات اینجوری خون به مغزم نمیرسه.کم کم دارم احساس خنگ بودن میکنم.بیشتر هم پیش همسرم از این سوتی ها میدم و اونم لابد با خودش فکر میکنه با چه جلبکی ازدواج کرده.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه اینترنتی Meredith ویرگول BLΛƆK PIИK Jason نوشته هام باغ بلور